اربعین نزدیک است و اربعینیان برای حضور در کنگره عظیم اربعین اماده می شوند. قصدشان این است که در این راه پیمایی قدم در جای پای زینب کبری(س) بگذارند، در روایتگری. اما راه و رسم روایتگری چیست؟
تاریخ چنین روایت کرده که حضرت حسین (ع) سالار کاروانی بود که در سال ۶۰ هجری از مدینه خارج شد و در محرم سال ۶۱ هجری به کربلا رسید و واقعه عظیم در عاشورا با سالاری و راهبری سیدالشهدا بود که رقم خورد.
اما همین روایات تاریخی تصریح می کند از عصر عاشورا که پرچم از دستان علمدار حسین حضرت اباالفضل العباس می افتد و امام یکه و تنها هماوردی با حرامیان را با شهادت خویش به فرجام می رساند، کاروانسالار زینب است که ماموریت خطیر هدایت کاروان زنان و کودکان داغدار و مصیبت دیده و هم حفاظت از جان شریف امام علی ابن الحسین(ع) را برعهده می گیرد. اما رسالت خطیرتری که از عاشورا تا اربعین بر دوش بانوی قهرمان کربلاست، مسئولیت روایتگری است از انچه در عاشورا و کربلا دیده است.
پس “انچه دیده” مهم است.
کاروانی که روز یازدهم محرم از کربلا به سمت کوفه هدایت می شود، اسرای جنگی بظاهر شکست خورده اند.
این است که یزیدیان را بر ان می دارد که با گرداندن این کاروان در کوفه و شام نمایشی جالب و پرطمطراق از پیروزی خلیفه را به اجرا بگذارند. اما زینب(س) این سفر را تبدیل به محمل و محلی برای روشنگری و برملاکردن عمق خباثت و پلشتی دشمن و اثبات حقانیت سپاه نور می سازد. با کوفیان سخن می گوید تا از خواب غفلت بیدار شوند و در دربار ابن زیاد و مرکز خلافت شام خطبه می خواند تا توهم پیروزی را برای حاکم غدار به واهمه ای بزرگ همراه با تحقیر او تبدیل نماید
پس روایتگری از یک نقطه مهم اغاز می شود، از چگونه دیدن.
در مقابل ملعون سرمست از قدرت که به کنایه می پرسد:
دیدی که خدا با شما و خاندان تان چه کرد!
یک جمله گفت:
من جز زیبایی ندیدم.
یعنی شاهد صبور صحنه های فجیع کربلا در جانبازی و ایثار و شهادت عزیزانش، جز زیبایی ندیده است.
اینگونه رؤیت از صحنه بزرگترین مصاف حق و باطل بر زمین، قطعا به
روایتگری روشنگرانه و خردمندانه ای از این مصاف منجر می شود، ان گونه که زیبایی ها و ارزش های اهالی حق در این هماوردی بخوبی نمایان گردد و هم پلشتی
و پستی اهل باطل به تمامی روشن و هویدا
گردد.
قطعا انچه در فاصله عاشورا تا اربعین سال ۶۱ بر خاندان عصمت و طهارت گذشت، از هولناک ترین ماجراهایی است که بر کره خاکی برای فرزندان ادم رخ داد، اما انچه باعث می شود حضرت عقیله بنی هاشم ان همه را زیبا ببیند، خردورزانه، عمیق و گسترده دیدن است، دورنگر و مآل اندیش بودن که جبهه حسین را در عین شکست ظاهری پیروز عرصه تاریخ و ماندگار بر صفحه خاطرات ادمها و جماعتها می شناسد تا انتهای زمان و زمین. شهادت را نه پایان که اغاز می داند و پرچم حق را هر چند سرخ و خونین، برافراشته و درفش دشمن دون را بر خاک افتاده می بیند.
ریشه اصلی این خردورزی، معرفت کامل و باور استوار به دین حنیف و سنت های الهی است و چنین معرفت و ایمانی از لوازم اصلی است که زنان اربعینی باید بدان مجهز باشند.
صبوری و زمام احساسات وعواطف انسانی را در دست گرفتن و مدیریت کردن تکانه ها و تنش های ناشی از حوادث سهمگین، ویژگی دیگر حضرت ایشان است که بدون این صبوری نه مدیریت خویشتن و نه مدیریت دیگران عملی و میسر نبود و این تدبیر خردمندانه، یک شاخص اساسی زنان اربعینی باید باشد.
شجاعت و رشادت در بیان حق و افشای فاجرین جنایت پیشه ویژگی دیگر مکتب زینب سلام الله علیهاست. و نیز قدرت بیان و ارائه برهان و کلام مستدل رمز نفوذ کلام بانو و اثرگذاری بر مخاطب است، ان هم نه فقط مخاطب در ان بازه زمانی خاص، بلکه برای همه انسان ها در طول همه تاریخ و وسعت هر جغرافیایی.
پس زنان اربعینی اگر شاگردان خوب مکتب حضرت عقیله بنی هاشم باشند در روایتگری، باید
زیبا، ژرف و گسترده دیدن را، تدبیر خردورزانه را، معرفت عمیق دینی را و نهایتا بیان و زبان روشنگرانه همراه با اقتدار و مناسب در جهت اقناع مخاطب را بیاموزند.
راه پیمودن در طریق اربعین یعنی اموختن این همه برای انکه روایتگر شویم ان گونه که زینب(س) بود.
۱۰.۱۷۳ پربازدید!